♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .
♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

♥ بـﮧ رنگـــ خدا ♥

دیدارِ خدا بُوَد مُیَسَر با دیده ی دل، نه دیده ی سر . . .

شهدا! برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده …


گفتند از تو بنویسم، برای تو بنویسم، و شاید برای آیندگان تو. نمی دانستم از کجا باید شروع کرد! از چه باید گفت که از تو گفتن هم دشوار است و هم نهایت ندارد!

چه می توان گفت از کسی که حی است و نیست؟!
چه می توان گفت از کسی که رفته است و هست؟!

چه می توان گفت از توئی که بخاطر ما از خود گذشتی ولی ما هنوز حتی حرمت خونتان را نیز درک نکرده ایم!
چه بگویم؟! برای که بگویم؟ این روزها گوش ها همه کر است و چشم ها همه کور! نه چشم دلی مانده و نه چشم عقلی!
قانون مان قانون سود و زیان است! برای منفعت خود حاضریم حتی خون شما را پایمال کنیم، و حتی برای منافع خود از نام شما سوء استفاده می کنیم! برای حفظ منافع خود حرف هایتان را گزینش کرده و به جان ها تزریق می کنیم!
حتی دیگر نزدیکان تان نیز شما را باور ندارند! نه حرفتان را، نه راهتان را  مگر نه اینکه راهتان راه ولایت بود و حرفتان دفاع از ولایت؟! پس چه شد آن همه ادعا؟! ادعای پیروی و سیران در راهتان را داریم اما ...
چه بگویم؟! از که بگویم؟! از چه بگویم؟! برای که بگویم؟!
دیگر حتی از بردن نام مقدستان هم شرم داریم! آنقدر در باطل پیش رفته ایم که راه شما را گم کرده ایم! حتی واژه هایمان نیز رنگ و بوی ریا دارد و باطل تنها یک چیز می گویم، نه از خودم که کلام من دون تر از مقام شماست، از کلام مردی می گویم که مرد بود، چون شما، پوینده ی راه بود، و چه خوش به شما پیوست که:ای شهید
ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای ، دستی بر آر و ما قبرستان نشینان این عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش ...


جــــــ ـــرعه ای غـ ــــــم...


خیری که ز آشنا ندیده این مرد

ای کاش غریبه ای به دادش برسد

آهسته خبر کنید بابایش را

تا لحظه ی آخر جوادش برسد


گویید به آقای خراسان از پا

انگار عصای دستتان افتاده

نه مادر و خواهری ، کسی اینجا نیست

مظلوم تر از خود شما جان داده


ای کاش که خواهری بیاید از قم

زیر بغل تو را بگیرد آقا

آبی به لب خشک جوادت ریزد

تا که پسرت تشنه نمیرد آقا


این زهر چه با دل جوانش کرده

دارد ز لبش جرعه ی غم می ریزد

فرموده ای اشک ماهی دریا هم

در این عزای عمر کم می ریزد


یک مشت لبی که هلهله می پاشند

با زخم زبان و طعنه هم دست شدند

اصلا تو بگو غریب ، اما اینان

هر چند که مَحرم ... چقدر پست شدند


این زهر چه بوده که ضعیفش کرده

بر خاک چگونه یک امام افتاده

انگار نفس نمی کشد اما نه ...

زنده است چرا بر سر بام افتاده


یک مشت کبوتر که عزادار تو اند

با چشم کبود آسمان می گریند

همسایه کفن گرفته دستش انگار

پشت سر تو پیر و جوان می گریند


بنگر در کدامین سو ایستادی !



اگر از غرب به" آزادی" بنگری،"آزادی" قبل از "انقلاب" است

اما اگر از سمت"امام حسین(ع)" نگاه کنی،"آزادی "بعد از "انقلاب" است

پس بنگر ! کدامین سو ایستاده ای؟

سمت امام حسین(ع)

یا سمت غرب!!!؟؟؟؟

اَینَ بَقیّةُ الله

سه تا از القاب امام زمان (عج) رو می‌دونید چی هستن؟

«فرید» ، «طرید» و «شرید» ...

طاقت دارید معنیشون رو بدونید؟

فرید یعنی «تنها» ...

طرید یعنی «رانده شده» ...

شرید یعنی «آواره» ...

پس باید بر پاکان اهل بیت پیغمبر و علی صلی الله علیهما و آلهما گریه کنند و بر آن مظلومان عالم ندبه و فغان کنند و برای مثل آن بزرگواران، اشک از دیدگان بارند و ناله و زاری و ضجه و شیون از دل برکشند که کجاست حسن بن علی؟ کجاست حسین بن علی؟ کجایند فرزندان حسین؟ آن پاکان عالم که هر یک بعد از دیگری، رهبر راه خدا و برگزیده از خلق خدا بودند. کجا رفتند تابان‌خورشیدها و فروزان‌ماه‌ها؟ کجا رفتند درخشان‌ستارگان؟ کجا رفتند آن رهنمایان دین و ارکان علم و دانش؟ اَینَ بَقیّةُ الله؟ کجاست آن‌که دوستان خدا را عزیز و دشمنان خدا را ذلیل خواهد کرد؟ کجاست باب‌الهی که از آن درگاه وارد می‌شوند؟ کجاست آن وجه‌اللهی که دوستان خدا سوی او روی آورند؟ کجاست آنکه دعای خلق پریشان و مضطر را اجابت می‌کند؟ اَینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتوُلِ بِکَربَلاء؟....

 


منبع:آل یس

مقتدر مظلوم


سلام


اگه میخواین بدونین


تو این روزا


مظلوم واقعی کیه


دانلود کنید



مقتدر مظلوم




مــهربـان خـ ــدای مــ ـــن...

 

یونس ابن یعقوب از حضرت صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود:
در خصوص مومنان ، هر بدنی که چهل روز آسیبی به آن وارد نشود ، ملعون است و دور از رحمت خداوند
گفتم : واقعا ملعون است ؟
فرمودند : بله .
گفتم : واقعا ؟
باز فرمودند : بله .
پس چون امام علیه السلام سنگینی مطلب را برای من مشاهده کردند، فرمودند:
ای یونس ! از جمله ی بلا و آسیب به بدن، همین خراش پوست و ضربه خوردن و لغزیدن و یک سختی و خطا کردن و پاره شدن بند کفش و چشم درد و مانند اینهاست، نه لزوما مصیبت های بزرگ.مومن نزد خداوند با فضیلت تر و گرامی تر از آن است که بگذارد چهل روز بر او بگذرد و گناهان او را پاک ننماید ، ولو به یک غم پنهانی در دل که نفهمد این غم از کجا حاصل شده است. به خدا قسم ، وقتی یکی از شما سکه های دِرهم را در کف دست وزن می کند و متوجه نقصان آن شده و غصه دار می شود ، سپس دوباره وزن می کند و متوجه می شود که وزنش درست بوده ، همین غصه کوتاه و گذرا موجب آمرزش برخی از گناهان اوست.
(بحارالانوار،ج76،ص354 به نقل از کنزالفواید)


منبع:حرفی برای گفتن


پیشنهاد میکنم این کلیپ رو دانلود کنید

دانلود کلیپ




 

باز هم جمعه دیگر گذشت...



دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند

دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما

پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند . . .


تــفــ سـیـــر حــجــﺂبــ ــــــ


تفسـیــر حـجآبـــــ


ح : حیــا


ج : جمـال حقیقـی


ا  : ایمـان


ب: بـندگـی




با انگیزه زی..



مأموریت ما در زندگی بدون مشکل زیستن نیست، 

با انگیزه زیستن است 

تنها به شادی در بهشت نیاندیشید 

به خود بگویید رمز و راز خلقت هر چه باشد؛ 

هدف امروز من ، درست زیستن در اینجا و اکنون است …